قدس آنلاین: ۱۰ سال از آن زمان که خبر شهادتش را برای خانوادهاش آوردند میگذرد. شهید جواد مؤمنیپور، جوان دلیر شهرمان که خدمت در نظام و مرزبانی را برای امنیت مرزها انتخاب کرده بود جان شیرینش را برای رفاه حال ما از دست داد و حالا نام او زینتبخش کوچهای در محله پدریاش شده است.
استواریکم جواد مؤمنی پور از مرزبانان قلعه بلوچ بیرجند بود که در سال ۸۸ در درگیری با اشرار به شهادت رسید. شهید جواد مؤمنیپور در سال ۶۱ در مشهد متولد شد و در یگان تکاوری خراسان جنوبی در ۱۱ دی ۸۸ در درگیری با اشرار و قاچاقچیان به شهادت رسید.
• تازه شدن داغ فرزند با خبر شهادت سردار سلیمانی
به سراغ خانوادهای میروم که فراغ فرزندشان هنوز هم برایشان تازه است. مادر شهید خانم مریم ترشیدار ۷۶ ساله این روزها به قول فرزندانش از شنیدن خبر شهادت سردار سلیمانی یک بار دیگر داغ دلش تازه شد و گریست از این رو امکان گفتوگو به دلیل بیماری با او مقدور نشد.
خواهر بزرگ شهید جواد مؤمنیپور در گفتوگو با قدس میگوید: مادر با خبر شهادت سردار سلیمانی یک بار دیگر همانند روز خبردار شدن شهادت برادرم جواد گریست و اکنون بیمار است. من ۱۳ سال از جواد بزرگترم و او را مانند فرزندم دوست داشتم. تولدش و بزرگ شدنش را دیدم. جواد از همان کودکی بسیار صبور و مهربان بود و احترام به بزرگتر را در اولویت رفتارش قرار داده بود. ۶ فرزند به نامهای زهره، علی، فاطمه، محمد، جواد و مهدی حاصل زندگی مشترک مادر و مرحوم پدرم است.
• صفات مشترک شهدا
زهره مؤمنی پور میافزاید: در گذشته گفتوگو با خانواده شهدا را که میخواندم همیشه یک جمله تکراری را میشنیدم که فرزند شهیدشان دارای صفات بسیار خوب و کاملاً متفاوت بود. اما بعد از شهادت برادرم کاملاً دریافتم به درستی شهدا دارای صفات ویژه و مشترکی هستند که جواد هم همین گونه بود.
وی تأکید میکند: جواد اهل پرخاشگری و گلایه نبود و احترام او به دیگران زبانزد بود آنگونه که از او خاطره بدی به یاد ندارم.
این خواهر صبور شهید درباره خدمت برادرش در نیروی مرزبانی، میگوید: جواد دیپلم فنی برقش را که گرفت دلش میخواست به دانشگاه برود از طرفی پدر و همسرم هر دو نظامی بودند و خانواده ما با فضای خدمت در نیروی انتظامی بیگانه نبود. مرحوم پدرم دلش میخواست که جواد هم در این فضا خدمت کند و جواد هم آن را پذیرفت.
وی خاطرنشان میکند: برادرم سربازی رفت و سپس وارد مرزبانی شد و خودش را برای ورود به دانشگاه افسری و ادامه تحصیل آماده میکرد.
وی در ادامه میافزاید: خبر شهادت برادرم را به برادر کوچکم مهدی که او هم آن زمان در حال خدمت بود، دادند و همسرم هم که نظامی است دوستانش به او اطلاع داده بودند. خبر شهادت جواد به مادرم سختترین کار دنیا برای ما بود. به دلیل وابستگی من به جواد، همسرم ابتدا به من گفت جواد زخمی شده است و هنگامی که خبر قطعی شهادتش را شنیدم، نمیتوانستم این غم را باور کنم.
• شهادت برای امنیت
وی با بیان اینکه برادرش در درگیری با اشرار و قاچاقچیان به همراه تعدادی از همرزمانش به شهادت رسید، میگوید: برادرم در این درگیری بیش از ۱۲۰ فشنگ به سوی اشرار شلیک میکند، اما همه آنها محاصره میشوند و ابتدا به دست و پایش چهار گلوله شلیک میکنند و سپس سردسته اشرار تیر خلاصی را به قلب او شلیک میکند. لباس او را که جای گلوله روی قسمت قلبش است، به ما تحویل دادند و او با افتخار و شجاعت در راه امنیت کشورمان جانش را فدای مردمش کرد.
• خواب مادر و شهادت پسر
حالا خانم مؤمنی پور از شب شهادت برادرش و خوابی که مادر دیده بود برایم میگوید، مادرم شب شهادت برادرم خواب دید که در حیاط خانهمان دو کبوتر سفید روی دیوار نشستهاند که ناگهان یکی از کبوترها پرپر میزند و روی دستان مادرم میافتد و چند لحظه بعد آن کبوتر تبدیل به نوزادی میشود که دست و پا میزند و لباس ندارد و مادر برایمان تعریف کرد که روسریام را درآوردم تا دور کودکی که در حال جان دادن بود، بپیچم تا سرما نخورد. هراسان از خواب بیدار شد آن زمان جواد در مأموریت و مهدی برادر کوچکم هم سرباز بود و روز بعد خبر شهادت برادرمان را برایمان آوردند.
• شهادت دسته جمعی
برادر بزرگ شهید جواد مؤمنیپور هم در گفتوگو با خبرنگار ما میگوید: برادرم استواریکم بود که طی سالها در مرزهای باجگیران و تایباد خدمت میکرد و در ۱۱ دی سال ۸۸ در منطقه دیهوک بین بیرجند و کرمان به همراه ۱۳ نفر از همرزمانش در درگیری با اشرار به شهادت رسید.
محمد مؤمنیپور در ادامه میافزاید: او بسیار منضبط و مرتب بود اگرچه برادرم جواد پنج سال از من کوچکتر بود، اما برای همه خانواده ما حکم یک تکیهگاه را داشت. منش او به گونهای بود که با رفتارش حس آرامش و اطمینان به همه ما میداد. هنوز بعد از ۱۰ سال هر هفته با مادرم سر مزارش در بهشت رضا(ع) میرویم و با رفتن و احترام گذاشتن به او خودمان آرامش پیدا میکنیم.
او خاطرنشان میکند: خانواده شهدا کسانی هستند که صبورانه عزیزترینشان را برای دفاع و حفاظت از میهن و ارزشهای اسلامی و ناموس اهدا کردند تا همواره آرامش در وطن باشد.
• هلاکت سردسته اشرار در دهمین سالگرد شهادت شهدا
او درباره دغدغههایش به عنوان یک برادر شهید میگوید: درست دو هفته پیش از دهمین سالگرد شهادت برادرم سردسته اشراری که برادرم و همرزمانش را به شهادت رسانده بود و تیر خلاصی را به قلب برادرم زده بود در یک درگیری توسط نیروهای انتظامی ناجا به هلاکت رسید و طی مراسمی در سالگرد برادرم این فیلم درگیری و به هلاکت رساندن این فرد دل ما و سایر خانواده شهدا آرام گرفت.
• آرامش خانواده شهدا
برادر شهید مؤمنیپور تأکید میکند: شهدای مرزبانی از جمله شهدایی هستند که بیادعا برای آرامش مرزها از جانشان میگذرند و توقع خانوادههای آنها این است که همانند سایر شهدا یادشان گرامی داشته شود و دیدن نام و عکسهای آنها بر سر کوچهها آرامش و التیام خانواده آنهاست.
نظر شما